ماورای آمپول

بسم الله الرحمن الرحیم...

 

به ... او ... و ..انها ...

کسانی که رنج های زندگیشان  را در فراق عزیزانشان تحمل کرده اند و هرگز زانوی تسلیم نزده اند.

 

                              ****

اگر سخن دل را باز گویم شاید نظاره های دوستان چرخشی 145 درجه را داشته باشد.

 

همیشه دوست داشتم در قالب طنز در این دنیای مجاز از شخصیت اصلی ام دور شوم و حرف های خودم را به زبان جدید بیان کنم. اما چه کنم که روزگار بر من فایق آمد  و دلو قلبم را که جای شاهد بود تیره کرد...

یاد باد آن دوران که با لولی وشان...تا سحر صحبت ز گیسو داشتسم... یاد باد ذکر آن نوشین لبان....

 

اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید / عمر بگذشته به پیرانه سرم بازاید

دارم امید برین اشک چو باران اگر / برق دولت که برفت از نظرم بازاید

انکه تاج سر من خاک کف پایش بود / از خدا میطلبم تابسرم بازاید 

......

روزگاری نامحرم بودیم.سالی گذشت و محرم شدیم...

 

گفته بودی شوم مست و دو بوست بدهم/ وعده از حد وبشد و ما نه دو دیدیم و نه یک

 

در کنار یارهم آغوش شدیم و صحبت پیمانه و می میزدیم.اشک شوق دیدگان را جلا بخشیده بود.

 

روح سبک سر من با تنی لخت و عریان،  قصد عروج تا به درگاه دوست را داشت.

 

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند/وآنگه این کار ندانست در انکار بماند.

 

آری!  من محتسب که  پایم به مجاز، باز شد، فسقم را از یاد ببردم و حافظ برایم خواند.

 

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد/ قصه ماست که در هر سربازار بماند.

 

........

ماهها گذشت  و حسب حالی ننوشتم. سایه عشق را بر روی دیوار مجاز،آماده ی نیوشیدن دیدم.

 

آه که از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/ یادگاری که دراین گنبد دوار بماند.

 

امادر بیابان بی آب و عشق، تنها امیدم همان سراب بود.

با خود میگفتم که از سراب به آب حیات خواهم رسید.

چه خوش مستانه میگفتم حدیث عشق با بلبل...

 

در خواب بیابان داغ مجاز خوش میخندیدم تا اینکه :

 

سحری دولت بیدار به بالین آمد / گفت برخیز که آن خسرو شیرین امد..

گفت: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / وانچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد.

...

سخن از پرده اندازی از روی مجاز است... نمیتوانم مجاز را ول کنم. من لیاقت حقیقت را ندارم.حتا ظرفیت حقیقت را ندارم.

 

گفتم که برخیالش راه نظر ببندم / گفتا که شبرو است او،از راه دیگر اید.

 

آری "شاهد " دست مرا خوانده بود. تمام جواب هایم را از حفظ میدانست.

 

شایسته تیر ملامت بودم. و سرانجام این کلمات خونی به صفحه کاغذ ریخت و شد شقشقه ی بنده...

 

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند /نه هر که آینه سازد سکندی داند /

نه هر که طرف کله نهاد و تند نشست/ کلاهداری و ایین سروری داند.

 

                         ****

 

گفتم زبیگانه ،گدایی عشق می کنم تا دل شاهد و اربابم برایم نرم شود. خواستم تا خودم را لوس کنم.

 

گفتم که بر بال خیال عشق مجازی بنشینم و  نقش امل ببندم و التماس عشق کنم تا بلکه حضرت غیور غیرتمند با غیرتش نجاتم دهد.اما باز این کلام شاهد است که به گوشم میرسدو مرا نوازش میدهد.

 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن / که خواجه خود روش بنده پروری داند..

 

خواهرم..این بود شرح حال برادرت...میدانم متوجه نشدی...کاش هم نشوی..چرا که جز رسوایی برای من چیزی ندارد.

.

         ******

 

هر می لعل کزان دست بلورین ستدیم // آب حسرت شد و در چشم گوهر بار بماند  


» نظر

نامه(غیر خواندنی است)

سلام دوست گرامی ... خوبین؟ چه خبرا ؟

 

قرار بود متنیو آماده کنم که انشالله سرفرصت به ایملتون پست میکنم...

از اونجایی که محتوای نامه ادبیاتی و عرفانی هست، صلاح ندیدم تا در این وبلاگ، بگذارم.

شاید در وبلاگ اصلی خودم که در پایین لینک ان هست بگذارم.

موفق باشی.

خدانگهدار

------------------------------------------چ

راستش سوء تفاهمی در ان کلمه بود که باید برطرف می شد.

لطفا بعد از خواندن این نامه ، سعی نکنید حرف های مرا موشکافی کنید ،چرا که خودم هم نمیدانم چه مینویسم.

*****

فقط این را بدانید که :‏

سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد *** وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.

---------------------

نه... ازونجایی که نوشتن این نامه بدون هدف نهایی هست برآن میوشم تا متن اصلی را بیاورم.

مخلص شما..ارادتمند شما

احمدخاکی 


» نظر

وصیت نامه داریوش کبیر

سلام.

از سایت سید صابر  البته آدرسش فرق میکنه .. اون سایتش

 

وصیتنامه داریوش کبیر

 

اینک که من از دنیا می روم  بیست و پنج کشور جزو امپراطوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم کشورها نیز در ایران دارای احترام میباشند؛

جانشین من خشایارشاه باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد؛ و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائرآنها را محترم بشمارد.

اکنون که من از دنیا می روم تو دوازده کروردر یک زردرخانه سلطنتی داری واین زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه ازآن بکاهی؛ من نمی گویم که در مواقع ضروری ازآن برداشت نکن زیرا قاعده این زردرخانه آنست که در هنگام ضرورت ازآن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان.مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله درنقاط مختلف کشورهستم ومن روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته میشود و به شکل استوانه است در مصرآموختم وچون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات درآن بوجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال میماند بدون اینکه فاسد شود وتو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشوردرانبارها موجود باشد و هرساله بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود درانبارها برای تأمین کسر خواربار استفاده کن وغله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه دراین مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.

هرگزدوستان وندیمان خود را به کارهای مملکتی نگماروبرای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنها به مردم ظلم کنند واستفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تودوست هستند و تو ناچاری  که رعایت دوستی بنمایی.

کانالی که من می خواستم بین شط نیل ودریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده وتمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتیها ازآن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتیها ترجیح بدهند که از آن عبورنکنند.

اکنون من سپاهی به طرف مصرفرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار کند؛ ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم وتو باید این کاررا به انجام برسانی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن وبه یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادراست مرتکبین فجایع را تنبیه کند.

توصیه دیگر من به تو اینست که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند؛ و بدون ترحم دروغگو را ازخود دورنما. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان به مردم مسلط نشوند برای مالیات قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است واگراین قانون را حفظ کنی؛ عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.

افسران وسربازان ارتش را راضی نگهدارو باآنها بد رقتاری نکن. اگر با آنها بدرفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند؛ اما درمیدان جنگ تلافی خواهند کرد؛ ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطورخواهد بود که دست روی دست میگذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذاراتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود وهر قدر که فهم و عقل آنها زیادترشود؛ تو با اطمینان بیشتر می توانی سلطنت کنی. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته بخاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد که از هر کیش که میل دارد پیروی نماید.

بعد از آنکه من زندگی را بدرود گفتم؛ بدن مرا بشوی وآنگاه کفنی را که خود فراهم

کرده ام بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار؛ اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا آنجا ببینی و بفهمی من که پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی اینست که بمیرد؛ خواه پادشاه  بیست وپنج کشور باشد یا یک خارکن و هیچکس در این جهان باقی نمی ماند. اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد؛ اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند.

زنهار؛ زنهار؛ هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رأی صادر نماید. زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست بر ندار؛ زیرا اگر دست از آباد کردن برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا قاعده اینست که وقتی کشور آباد نمی شود  به طرف ویرانی میرود؛ در آباد کردن حفر قنات و احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول اهمیت قرار بده.

عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان که بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت؛ ولی عفو فقط موقعی باید به کار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگربه دیگری خطایی کرده باشد وتوخطا را عفوکنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.

بیش از این چیزی نمی گویم واین اظهارات را باحضورکسانی که غیرازتودراین جا حاضر هستند کردم تا اینکه بدانند قبل ازمرگ؛ این توصیه ها را کرده ام واینک بروید ومرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم که مرگم نزدیک شده است


» نظر

انواع حجاب از ملی تا لختی

سلام.

در مطلب قبل خانوم سمیه 69 نظری را بیان کردند.. و من هم کمی تفسیر دادم...

 

در این نوشتار می خوانید :‏

انواع حجاب و پوشش در جهان / سخن حکیمانه مارد بنده در مورد حجاب از نوع چادر ملی / اشنایی با جزیره ای که حجابش بی لباسی است..

 

                                ((((  (((((  ((((((  (((( بووومب ))))  ))))))))  ))))))

 

سلام خانوم سمیه 69
ممنون که نظر خودتون رو بیان کردید.

بنده هم به عنوان یک پسرایرانی موافق چادر هستم چرا که این نگاه منست که در مواجهه با کسانی که خود را پوشیده نگه میدارند

به یأس و ناامیدی میرسد.

 

من ایرانی که ظرفیت نوع پوشش جوامع دیگر را ندارم طبیعتا نمیتوانم بخواهم از ناموسم که مانند دیگر جوامع  بیرونی که امری عادی

برایشان شده است لباس بپوشند.
...
اگر ایرانی درست بشود باز هم تغییری در حجاب و نوع حجاب پدیدار نمی اید. چرا که این نگاه هوس باز و سیری ناپذیر مردان

است که هیچ گاه تمام نمیشود.

 

در قرآن حکیم  سوره نور در قسمت آیات حجاب ابتدا خداوند رحمان و مهربان به مرد ها تذکر کوتاه و محکمی را میدهد و ان اینکه نگاه

خودشان را  کوتاه کنند.در اصصطلاح غض بصر کنند.


قران حکیم نمیفرماید که مردها نگاهشان را به زمین بدوزند تا به زمین برخورد کنندو:(اما میگوید که نگاهاشن را کم کنند.

 

حقیقت این است که هر طبیبی به مناسبت نوع مریضی و شرایط اقلیمی مریض دارو میدهد.
در ایران هم باید به تناسب فرهنگ آن منطقه  پوشش مناسب را برگزید...


مثلا در بعضی نقاط کشور پوشش چادر یک امر ناممکن هست و آنهم به خاطر فرهنگ آن شهرمیباشد.(اینو خودش بخونه میفهمه.. من که تعجب کردم... تو شهر کوچیک باید مانتویی بود و تو شهر بزرگی مانند...چادری.. چرا که در ان منطقه چادری بودن نشانه امل بودن میباشد)

                                                                                 ***

در جایی چادر ملی رسم نیست.باید چادر ساده باشد.البته چادر ملی هم در راستای مانتویی کردن چادریهای ما هست. :)
مانند چادر عربی که بدن نما می باشد. انصافا بعضی از مانتو پوشان قدیمی ما از چادر عربی و ملی پوشان ما بهتر می باشند.
چون ملاک حجاب از نظر من پوشیده بودن میباشد و در قران تاکید شده است که مواضعی که میتواند  جنس مخالف را به تحریک

وادارد، پوشانده شود.

 

البته این نظر شخصی بنده است.

 

در حین نوشتن از مادرم هم سوال کردم که نظر او در مورد پوشش چادر ملی چیست؟ گفتم بعضی از چادر های ملی ما هم بدن ما

هست که جواب مادرم این بود که: ما در قبر هم برویم داخل کفن هم بدن نما هستیم.

البته ایشان مراعات زنان دیگر را میکنند. و به نوعی میگویند که گیر سه پیچ ندهیم.
.....

بعضی نقاط کشور باید چادر باشد.
در بعضی باید مانتو مناسب شخصیت و فرهنگ باشد.


در بعضی نقاط روسری اطراف تا نیمه سر بودن اشکال ندارد و بیشتر از ان حد قرمز است.
در بعضی نقاط مهم اینست که زلف پریشان از روی شانه ها پریشان نشده باشد.

در بعضی جاها مانند خارج از کشور باید لباس عرف یک لباس زننده نباشد.


در بعضی جاها اگر لباس تنگ هست نباید بدن لخت باشد.
بذارید خودم را راحت کنم.. در بعضی نقاط مانند قبیله ای در هند اصلا با لباس وارد بشوی تو را میخورند ...

بله انجا لخت مطلق فرهنگ ان قبیله هست که از عزیزانی که عقده ی لخت بودن را دارند تقاضا داریم با پرواز ایرایران مستقیم به

آن جزیره نقل مکان کنند.

...
از بحث خارج شدیم.. جوری که خودم هم نفهمیدم که برای چه دارم مینویسم.
راستی موضوع چی بود؟؟؟؟؟؟


» نظر

غیرت شهرستانی/ تهرانی

 

سلام.

مطلب قبل از کلوچه بود...

 

منم اینو نوشتم... موقعیت شهر کوچک خودمان را نوشتم...شمایی که از خارج کشور بیننده این متن هستی درک نمیکنی... عمرا بتوانی درک کنی... پس بیخیال و بذار ایرانیایی که تو شهرهای مذهبی کوچیک زندگی می کنند بخونند.

همه ش که نمیشه در مورد تهرانی ها و مشکلات تهران نوشت؟؟؟ طرف عاشق میشه .. تهرانیه پولداره... طرف میخواد اخوند بشه و دست از جلف بازی برداره...ههه تهرانیه و پولداره... طرف میخواد بسیجی و نشون بده، تهرانیه و پولداره...طرف میخواد آدم بکشه تهرانیه؟نه خره ببخشید به خودم میگم خره..نه شهرستانی و بدبخت... طرف چادری  و پولدار تهرانیه وقتی فقیر میشه باید شهرستانی بشه که برای خرج و مخارجش تهران اومده...

 

به جز یک فیلم که حرمت چادر نگه داشتند تو هر فیلم دیگه ای چادریو یک بدبخت نشون دادند... البته اون چادری هم پولداره و تهرانیه

تمام اسامی فیلم هایی که میخواید و بهتو میگم...

 

من متنی نوشتم از خانواده متوسط و شهرستانی.....

 

کاش میشد یه روزی بیاد که خواهرم به دور از هر گونه مرزاحمتی تا خانه فامیل یا مدرسه یا بازار باارامش خاطر برود و بیاید.

 

کاش میشد روزی مادرم دست پدرم را بگیرد و در پارک محله مان قدم بزند و وجودشان را سراسر از شادی و محبت کنند.

کاش میشد روزی در محله ما.. ونه در محله شما... دوست های خواهرم آزادانه به خانه همدیگر در رفت  امد بودند و برادر خانه به دور از هرگونه غذضی انها را هم خواهر خود میدانست.

 

...

کاش وقتی در دانشگاه و در کلاس ادبیات کنفرنس میدادم، میتوانستم ارامش روانی خودم را حفظ کنم.

 

 

تو اهل تهرانی؟ یعنی کلاس تو از ما بیشتر هست؟ درست است...چون تو دست همسرت را میگیری و در بازار با ان سر و ضع میچرخانی و من نمیتوانم...

 

من نمیتوانم مانتو تنگ برای همسرم بخرم چرا که نه او خوشش میاد گرگ صفتان به او نگاه کنند و نه من میگذارم که به حریم خصوصی من تجاوز بشود..

 

....

من پیر شدم.. تا وقتی جوان بودم در تنگنا... الان هم در تنگنا..

 

زن باید زن باشد... در دوران شاه زن . خوب و بد از هم معلوم بود نه مانند الان..

 

 

مانتوی تنگ را نمی خواهم... چادر هم نمیخواهم...

 

در روز گرم تابستان کاش میشد راحت بیرون امد و سبک تر پوشید...

 

مونا کوچولو  گفت: رنگ روشن بپوشم..دوش بگیرم... گرما کمتر اذیت میکند چون این حرف رو از همسایه شنیده بود. مونا هم میفهمد؟...

 

مشکل گرمای کره زمین نیست مونا...

مشکل چادر یا مانتوی تنگ نیست...

مشکل در این است که ایا من میتوانم با ارامش روانی بیرون بیایم؟

میشود من ساده بپوشم و به من نگاه گرگ صفتانه نیندازند؟

 

من چادری نیستم...اهل تنگ پوشیدن هم نیستم....همیشه سعی کرده ام از یکطرف هوای شوهر را داشته باشم تا خدای ناکرده چشمش به دیگران نیفتد و غافل نشود و از طرفی سعی کرده ام که جوری رفتار کنم که پدرم با ان سابقه مذهبی اش صدایش در نیاید...

 

بابک کم کم متوجه رفتار خودش شده است.اما کاش زود تر متوجه میشد. نه الان که 45 ساله هستم و در شرف یائسگی و پیری.. من جوان بودم و زیبا..کاش به من اعتماد داشت.

 

مرضیه من: کاش میدانستی که در اشتباه من هم خیری وجود داشت که بد برداشت کرده بودم.نمیفهمیدم. رسم و رسومات نذاشت.پیر شدیم هردو.. نه ان دوران پدر بزرگ و نه این دوران بچه ها...

 

شهر ما کجاست؟

 

من امیر علی هستم 27

من فاطمه هستم 24 ساله

من شیما هستم 16 ساله

من شهریار هستم 22 ساله

من مرضیه هستم 45 ساله

من بایک هستم 50 ساله

من سالار هستم 78 ساله

من ملوک هستم 70 ساله

 

من پارسا هستم 7 ساله

من مونا هستم 9 ساله

 

هر کدام از خانواده من برای خودشان تفکری را دارند. و دوست دارند تا عقیده خودشان را در دیگران ببینند.

امیر علی همسر فاطمه  هست.2 ساله ازدواج کردند.

شیما خواهر شهریار هست.

مرضیه مادر خانواده و بابک پدر خانواده می باشد..

سالار و ملوک هم ستون های خانواده...

 

حال پارسا کیست؟مونا کیست؟ این دو نماینده تمام دختران و پسران ایران هستند.

این  دو در اینده میخواهند الگو برداری کنند...

 ….

 


» نظر

دختر بودن

سلام...

 

از وبلاگ کلوچه ....http://eros69.blogfa.com/

 

 

 


من و تو قصه یک کهنه کتابیم مگه نه؟!
ارزش و سرمایه حقیقی هر انسان به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد...


دختر بودن ...
اگه سرت داد زدن آروم گریه کن. اگه بهت زور گفتن حتما قبول کن. اگه بهت توهین شد ساکت بمون. چرا؟چون دختری! چون به خاطر احساساتی بودنت نیاز به بغض و گریه داری. چون به خاطر ضعیف بودنت نیاز داری که یه زورگو بالای سرت باشه. چون تو محکومی به مطیع و آروم و معصوم بودن. پس همه دارن احتیاجات تو رو برآورده می کنن! همه دارن بهت لطف می کنن! اما فاجعه اینجاس که گاهی این میون بعضی از خانومای واقعا محترم هم می خوان به نیازهات جواب بدن و برات زن بودن رو جا بندازن. و وای به حالت اگه فقط یه کم با اونا توی بعضی مسائل مخالف باشی.....
توی تاکسی نشستی. سمت چپ یه خانوم چاق چادری نشسته. پاهاشو طوری  گذاشته که نمی تونی خودتو به سمت چپ بکشی. سمت راست یه پسر می شینه که از همون لحظه ی اول دختر بودنت رو بهت یاداوری می کنه. چطوری؟ اینجوری که هی خودشو مرتب بهت نزدیک می کنه و تو باید خودتو اونطرف بکشی. انقدر ادامه پیدا می کنه که دیگه جایی نمی مونه. نفست رو حبس می کنی شاید با این کار کوچیکتر شی و جای کمتری بگیری حالا باید گرمای چندش آورش رو تحمل کنی و صدات هم در نیاد. چرا؟ چون دختر باید حیا داشته باشه. و اعتراض تو به همه اعلام می کنه که دارن به حقوقت تعرض می کنن. وای! چطور می تونی بذاری دیگران اینو بفهمن؟! مگه تو حیا نداری؟! توی ذهنت 2 تا راه رو بررسی می کنی. یا باید پیاده شی یا خودتو بیشتر جمع کنی. اگه پیداه شی دیگه معلوم نیست کی برسی تازه توی  این سرما و مه ممکنه گیر یکی بدتر ازاون بیوفتی. پس خفه می شی و بیشتر می چسبی به زنه. ماشین به میدون   می رسه. خانوم محترم همچین خودشو روت میندازه که فکر می کنی متوجه ی موقعیتت نیست. واسه ی همین با التماس نگاش می کنی به امید اینکه بفهمه و بهت کمک کنه. ولی انچنان نگاهی بهت میندازه که ازخودت خجالت می کشی. چرا؟ چون از نظر اون تو یه مفسد تمام عیاری! تو آرایش داری. مانتوت کوتاه یا تنگه موهات پیداس. کلا سر و وضعی داری که از نظر اون خودت می خوای که از بغل یه پسر بپری بغل اون یکی. نه! تو حتی محتاج ترحم هم نیستی!به فکر نجات خودت میوفتی. به پسره که دیگه داره میاد توی دلت نگاه می کنی. اصلا به روی خودش نمیاره. اما کم کم عقب نشینی می کنه و خودشو می کشه کنار. یه نفس راحت می کشی و دست به دامن خدا میشی: خدایا چرا این مسیر انقدر طولانی شد؟ خدایا ببخش که فلان کار رو انجام دادم. دیگه تنبیه من بسه. دیگه انجامش نمی دم. خدایا خواهش می کنم. خدایا این پول رو میندازم توی صندوق صدقات تو فقط یه کاری کن که زودتر تمون شه. خدایا.......  یهو از جا می پری. آقا می خواد از توی جیب عقب شلوارش پول در بیاره این وسط یه لطفی هم یه تو میکنه. نگاش می کنی و سعی می کنی در کمال سکوت و در حالی که حیای دخترونه! رو حفظ می کنی بهش بفهمونی که اون منحوس ترین موجودیه که تا به حال دیدی. آقا چیکار می کنه؟ اینبار یه لبخند تحویلت می ده! حالا کاملا احساس یه سوسک رو درک می کنی وقتی زیر پا له می شه. به وجودت داره توهین می شه. به حقوقت داره تجاوز می شه. انسانیتت به تمسخر گرفته می شه. غرورت داره محو می شه تجاوز حتما این نیست که ببرنت توی یه خونه و هر بلایی خواستن سرت بیارن و بعد تبدیل بشی به یه زن بدون حق زندگی و زن بودن. اینم یه تجاوزه. علنی و آشکارا و در ملا عام! روزی هزار بار توی تاکسی و خیابون بهت تجاوز می کنن. به احساساتت. به شعورت به عاطفه ات به غرورت به معصومیتت به اعتقاداتت وبه دختر بودنت.
پسره دوباره از فکر درت میاره. با آرنج به پهلوت می زنه. نمی شه گفت می زنه در واقع نوازشت می کنه.چی فکر می کنه؟ که دوست داری؟ که خوشت میاد؟ نه .می دونه که اینجوری نیست. از رفتار تو وچندین دختر قبلی خوب اینو فهمیده. پس می فهمی که در کمال آرامش داره جلوی چشم همه توهین و تجاوز به روح تو رو انجام میده. و تو میون اونهمه آدم راه نجات وپناهی نداری! دیگه جونت به لبت می رسه. توی چشماش نگاه می کنی و می گی درست بشین. و در جا پشیمون می شی. راننده از توی آینه خریدارانه نگاهت میکنه.2  تا پسر جلویی پچ پچ کنان می خندن و اون میون می شنوی که یکیشون می گه صد بار گفتم یه ماشین بگیر که صندلی عقبش خالی باشه.... و از اونطرف خانوم محترم آهسته میگه اگه بدت میومد که خودتو واسش درست نمی کردی!!!!
حس میکنی دنیا دور سرت می چرخه. احساس خفگی و لرزیدنی که نمی دونی از سرمای بیرونه یا توهین به مرز جنون می رسوننت.تمام نیروت رو جمع میکنی و می گی : پیاده می شم آقا.پسره وقتی می خواد پیاده شه انقدر میاد عقب که تک تک اعضای بدنت رو حس می کنه. دیگه کنترلت رو از دست می دی. هولش می دی جلو : کثافت. جلویی ها می خندن. زنه یه چیزی حواله ات میکنه شاید همون کلمه رو. و پسره با چندش آورترین صدایی که تا حالا شندیدی می گه:
-جون!
برمی گردی. دلت می خواد بزنی توی دهنش. ولی سوار می شه و میره. می ره و تو می مونی. توی اون هوای سرد و تاریک توی اون مه. تو می مونی و احساسات سر کوب شدت. تو می مونی و ضعف راه رفتنت. تو می مونی اعتقادات تمسخر شده ات . تو می مونی و دوراهی هات یا بدتر از اون گمراهی هات.
اگه از یه روسری صورتی خوشت بیاد مشکل داری؟ اگه فقط آرایش رو به صرف زن بودن و نیازی که توی وجودته دوست داشته باشی خرابی؟ اگه همه جا با بابات یا داداشت یا یه مرد دیگه همراهت نباشن و خودت با ماشین مسافرکشی بیای و بری تو کسی هستی که واسه ی عرضه کردن خودت اومدی و منتظری که هر کسی روت یه قیمتی بذاره؟ اگه از یه زن بخوای حالا که احساس بی پناهی می کنی حامیت باشه باید به خاطر تفاوت ظاهریتون خودش تو رو محکوم کنه؟ توی کدوم دین و مذهب این اومده؟حالا دیگه تو می مونی و تردید هات به دین به مذهب به جامعه به آدماش. به آدما که می رسی تو می مونی و هیولای نفرت.  تو می مونی و نفرت از مردا. تو می مونی و ....
نفرت از خودت ............ 

 

 


» نظر

مرگ تدریجی من در چتفور

سلام.

 

تصمیم گرفتم کم حرف بزنم... بیشتر عمل کنم...تو اتاقای عمومی هم نمی حرفم... جواب سلام هم توی دلم میدم...میبخشین از همه...

 

مام.....

..................

............................

وات مینز دیس............

 gahi asheqe kesi mishi ke khoda ham shayad taajjob konad.asheqe kesi mishi ke dar nazare un doshmane darajeye yek mahsoob mishi. gahi alaki bayad asheq shod ta garmaye to yakhe digaran ra ab konad...shayd in mozhek bashad amma yek raftare kamelan tabieest. 


» نظر

خیانت در حق چتفور به سبک ازدواج

سلام......
قبلش بگم بی فرهنگ تر از بعضی ها وجود نداره تو چتفور.... سلام میدی جواب نمیدن.. به من چه سرتون شلوغه.. یا سرعتتون پایینه.. دستت کم میاد یا زبون کسر میشه جواب سلام بدی با ادب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همینه که ادم میره دوباره ازدواج میکنه ..... :)

 
روزگار بر چتفوریان عزیز خوش.....

قبلا خیلی از مردایی که به همسراشون خیانت میکردند بدم میومد.. تا حدی که میخواستم گوش به سرشون نباشه و سر به تنشون ایضا.........

توجیه اونا این بود که ما دلزده شدیم... از خانوم خودمون راضی نیستیم.... بد اخلاقه .. گنده دماغه.(به فتحه گاف نه ضمه گاف)
اعصاب خورد کنه...

باور کنید چندین متاهل اومدند پیش منو گفتند که خانوماشون مشکل دارند. ازم خواسته بودند تا براشون همسر مناسب با شرایط زمانی پیدا کنم.... خیلی دارم باا حتیاط مینویسما.. خودتون بگیرین چی میگم...

تا اینکه منم یه روز عاشق شدم....
عاشق سایت چتفور....

گفتم دیگه قشنگ تر از تو در عالم چت نبود چتفور.......... دیگه حتا یه تار موی گندیده  جوجو69 یا حاج خانومه رو باهیچ سایت دیگه ای عوض نمیکنم...

به خاطرش وبلاگ زدم......

همین وبلاگ....

چند روزی گذشت... خیلی باهم خوش بودیم .. می رفتیم پارک... بیرون.. بستنی... مراسمات سنتی و ملی....

منظورم این وبلاگه ها نه چیز دیگه....

تا اینکه سر و کله یهسایت جدید پیدا شد... هر چی چتفورم و محبوبم کم داشت اون در سال مضاعف دو برابر داشت :)

صوتی.. تصویری... کلیک آسون...
اولش به خودم گفتم : احمد خجالت بکش... تو ناموس داری... و تا چند روزی خوب شدم...
باز هم آروم نگرفتم.... چتفور خیلی برام عادی شده بود... جدیدا هم تمکین نمیکرد از لحاظ محبتی و سه نقطه ای... سر به هوا شده بود... زیر گوشش می جنبید...

کم کم جایی رسید که هرج و مرج تو خونه مون راه افتاد... اولش با یه بوسه شروع شد و آخرشم با یه مشت تموم شد...

سایت جدید کار خودشو کرده بود.... خیلی استاد بود....
هنوزم تو کارشم.. البته پنهانی...
کم کم دارم ازش جدا میشم...
ولی باور کنین خیلی ماهه... 
اخه منم دل دارم چیکار کنم؟
از طرفی چتفور خودم هم مهربونه و با دنیا عوضش نمیکنم...

کمکم کنید.....

نزدیکه که هر دوشونو ول کنم وبرم تو غار زندگی کنم...

خداییش اگه چتفور نیاز های منو برآورده میکرد هرگز همچنین اتفاقاتی پیش نمیومد...
نیاز هایی که فقط روحی بودند و بس......

کاش با صداقت میومد جلو......
 


» نظر

اخراج چتفوریان از سایت محبوب

سلام.

اگه برای اولین باره که تو سایت چتفورنیوز وارد میشین بدونین که چتفوریان نام شخص خاصی نیست که به دلیل  جرم 30 آ 30 بازداشت شده باشد.
چتفوریان همان نادرست چتفوری ها می باشد که برای جذب مخاطب با الف و نون جمع اورده شده است. محبوب هم ... بیخیال...
    
اما با همه ی این عشق مانع نمیشه که ما از چتفور انتقاد نکنیم.....


سایت چتفورنیوز تا اطلاع ثانوی و دومی از نوشتن اخبار معذور است و در همینجا اعتراض اهالی چتفور را به گوش مسؤولان چتفور می رساند.

به دلیل بیگیر بیگیر در چتفور و اخراج مداوم تنی چند از عزیزن برای روشن شدن وضعیت فعلی چتفور در روز شش شنبه اعتراض خواهیم کرد...

متن نامه اعتراضیه ما این می باشد:

به نام خداوند بخشنده مهربان

جناب آقای حمید رئیس جمهور چتفور
احتراما سلام علیکم

ضمن خسته نباشید به شما و همکاران عزیزتان مایلیم چند مطلبی را به سمع و نظر شما برسانیم...



جمعی از اهالی چتفور برای روشن شدن پاره ای از معترضین و اخراجی ها قصد تحصن را داشتند که با وساطت علمای چتفور به تعویق پرتاب شد.

از انجایی که انسانیت جز با جمع و عمومیت معنا ندارد،  طبیعیست که سرنوشت دوستان ما برای ما مهم باشد. هر چند دوستان ما به ظاهر دشمنان ما باشند.ولی چون در صف چتفوریان هستند، ما نسبت به انها هم احساس مسؤولیت میکنیم.

فضای چتفور ، به سمت عشق های دروغین و دو بهم زنی ها سوق داده شده است که از مسؤولین خواهشمندیم که فکری به حال این معزل بفرمایند.وگرنه در اقدامی انتحاری و با کمک گشت های ارشاد چتفور به هک نمودن ایدی این عزیزان اقدام خواهیم کرد.اصولا ما به دنبال تاسیس علوم جدید در چتفور هستیم و از تکرار مکررات خسته شده ایم.

فضای به دور از سیاست باعث شده است که ما بهتر بتوانیم در چتفور به سوی دوستی و انسانیت نیل پیدا کنیم ولی ما خواهان آن هستیم که با اندیشیدن تغییراتی شگرف در چتفور به پیشرفت روز افزون این سایت مبارک اقدام فرمایید.

آزادی مطبوعات در چتفور حق مسلم هر چتفوری میباشد و نام بردن از سایت های مخالف نباید با ایکس مواجه شود...پیوست: مطلب روز شنبه ساعت 10:59.... سایت ایکس که برای ببیننده به صورت x  نمایان داده شده بود...

مشکلات مدیریتی مدیران چتفور و رشوه خواری بعضی از انها موجب شده است که خاطر هزاران ببیننده این سایت ازرده شود،جوری که رغبت به ترک این سایت عزیز کرده ند.

انتخابات چتفور که انشالله با تغییر نگرش در شرایط کاندیداتوری ان و نحوه برگزاریش خواهد انجامید، امید است که بتواند در رشد این سایت کمک بهتری نماید.

همیشه افرادی سود جو در قبل از انتخابات آماده گفتن :ور ایز مای ووت  raye man che shod? هستند که ما از همین جا به این فتن گران هشدار خواهیم داد.اصلا!

امید است که توانسته باشیم در جهت همکاری هر چه بیشتر قدومی مبارک را برداشته باشیم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

جمعی از اهالی چتفورخسته کننده

» نظر

دختر و پسر در چتفور


 

 به نام خدا

 


روش شناختن دختران و پسران در چتفور

 


توجه این نوشتار خرد می باشد و نیاز به ویرایش دارد.(ویکی پیدیامپول)

 


سلام به همه دوستان چتفوری. امیدوارم که حالتون خوب بوده باشد. بریم سراصل مطلب:

ده آمپول نویسنده فرهنگ لغت "بنده خدا" می گوید:

 


دختر : به ضمه دال و سکون خا و فتحه تا:

Dokhtar

موجودی عریض و در مواردی نادر رعنا از نوع بنی حوا یا همان بنی آدم که قابلیت حمل هم نوع خودش را در وجود خودش دارد.یعنی می تواند بزاید...ههه. خوب دیگه چه جور برسونم؟؟؟؟

در ادبیات ایران به آن ضعیفه در ادبیات غرب به آن کالا و در ادبیات آمپولی به آن الهه آفرینش گفته می شود.

الهه آفرینش یعنی موجودی که گر او نباشد هیچ موجودی دیگر هم نیست. الهی فدای هر چی ...

سیستم تکشیل دهنده دختر:

نرم افزار مغزی این موجودات یعنی دختران با زبان برنامه نویسیE نوشته شده است. Eمخفف Emotional یا همان احساساتی و عطوفت را گویند.

 


دختران بنا بر سیستم سخت افزاری هر ماه بروز رسانی میشوند.

 


دختران چتفور:

جسمی با شکلک زیبا و شکیل که با مدل پسرانه مو های خودشان  را کوتاه کرده اند.

بسیار دلربا،نمکین و در مواقعی محرک استرداد غذا از معده انسان.به زبان روز مره همان تهوع می شود.توجه! این جملات دیدگاه نویسنده نیست.

بسیار بد اخلاق، مغرور، اگر پسری به آن ها سلام دهد به زور جواب سلام می دهند، ابتدا پسر ها زیگیل آنها  و سپس خودشان زیگیل پسرها می شوند.

توجه : من زیگیل ندارم. زیگیلم نیستم.ههه

در ابتدا با پسر ها گرم گرفته و بعد از اطمینان از زیگیل شدن پسرها،آن ها را با لگد از جنرال به اتاق ورزش هدایت می نمایند. دائم در حال قهر و آشتی هستند. موجوداتی حسود که چشم ندارند در کنار مهتاب و کیوان باران را هم ببینند.

موجوداتی نامرد از حیث آن که مرد نیستند.

تکیه کلام و تکیه جملات انها اغلب این طور گزراش شده است:

"ایششششش" یا " ادب داری خصوصی نده" یا " پچ پچ => من قصد ازدواج ندارم. برو گمشو" یا کلمه مرسی می باشد. هم چنین شایع ترین نوع جملاتی که می توان در رابطه با آنها دید این می باشد:"توجه توجه: این علامت مخصوص حاکم بزرگ میتیکمان نیست. این کاربر است که از شما صرف نظر کرده است"

این کاربر از شما صرف نظر کرده است. اخه چرا؟ مگه من چیکار کردم؟ حالا یک دقیقه صرفو بردار.. بردار میگم.. اینجوریه؟ بله؟ باشه خودت خواستی...

 


در مواردی گزارش شده که وقتی با پسری دوست می شوند بعد از مدتی در کمال نابار وری و باروری و ناباوری با دوست صمیمی همان دوست قبلی دوست میشوند.

تمرین کنیم تا یاد بگیریم:دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست بشی؟ این فرمول دوستی دخترا بود. خودتان کشف کنید.

دختران اغلب آروز میکنند که که کاش پسر بودند و البته در موارد شاذ و نادری به همان جنس خودشان اکتفا کرده اند. این موارد شاذ حدودا سه میلیارد نفر تخمین زده شده است.

 


چطور با یک دختر در چتفور دوست شویم؟

 


ابتدا کیس و دلخواه و مطلوبه مورد نظر را انتخاب کرده و سپس کمی سلام به او میدهیم. توجه داشته باشید که بیش از حد سلام ندهید چون آنها به نیت شوم شما پی خواهند برد.سپس بعد از اینکه ضد حال از کیس مورد نظر خورده کمی صبر کرده تا مخ به حالت اول برگشته و پیغام "پایان هنگ" را بدهد و به ادامه منت کشی بپردازید.

سعی کنید در بار دوم از رنگ فونتشان تعریف کنید و بگویید که چقدر رنگ شان را دوست دارید.البته پرسیدن رنگ قدیمی شده است. من باشم میگویم: اجی مرامت منو کشته ههههه

بگذریم:

بعد از چندین شبانه روز که فهمیدین هیچ چیزی در این ماجرا نیست و حتا عکسی هم که به شما داده الکی بوده است، میتوانید با تلقین به خود هر روز اعتماد به نفس خود را بالا برده و در حمام جلوی ایینه بگویید:

" احمق، تو یک پسری، مردی،مرد که گریه نمیکنه،شتلق شتلوق(صدای سیلی) و بعد دوش گرفته بیرون آمده و در چتفور شکلک غم کشیده و اهی بکشید و تار بزنید."

و من بعد هر رهگذری که گفت: مهسا عاشقتم شما به او بگویید: اه اه حالم از هر چی عشقه بهم میخوره.. اصلا عشق وجود نداره.برین گم شین جای دیگه عخش بازی کنید.

به همین راحتی.

 


انواع دختر در چتفور:

 


یک: با ادب : برای نمونه مانند خانوم اتوسا و پارسی... خانوم اتوسا به همه سلام میکنه. خانوم پارسی میگه سلام جناب آمپول هههه.البته این جناب از هزار تا فحش بد تره. قابل توجه مرد ایتالیا که دیشب پنبه می زدیم!

دو: متواضع خاکی، مهربون مانند: انوشکا، لونا ، بنفشه که مدیره هستن و پسران را مانند یک بچه گربه از چتفور پرت میکنند بیرون.

سه: ناز نازی قربونش برم: مانند؟؟؟ چیه؟ مگه خودت ناموس نداری؟ههه

مشکلی نیست. می توانید اسم عزیزتان را به جای علامت سوال جایگزین نمایید.

چهار: مغرور مثل سین و الف و ب و غین و دوست سابق شما که با او  قطع رابطه کرده اید.

پنج:عصبانی مانند اون وششم گیج مانند این...

 


القصه پایان بخش اول.......

==========================

 و اما پسر ها :

موجوداتی با سیبیل های کلفت در شکل های مختلف . وگاها 5 دقیقه به شهادت یا اصلا به شهادت. ... این اصطلاح را در خصوصی بیان خواهم کرد. خواهانید بیاین اونجا.

یا عاشق هستند یا فارغ. اهل کار یا بیکار...

زبان برنامه نویسی این موجودات GF می باشد.

GF یا همان گرل فرند؟

نه اشتباه می کنید البته نظر شما هم محترم هست ولی جی اف به معنای گلوله  و فشنگ می باشد.

Goloule & Feshang یا gugoul & Faill mokh

اطلاعات دقیق تری ازین  موجودات در دسترس نیست.

 


موفق باشید.

 


منبع : آمپول نیوز

Hi my dear .. im very unhappy for my idea about you! pardon... badan miam khooneh hamachio behet tozih midam.man ba ejaze qarae beram khoone rofaqa.albatte qol midam be khatere bi adabi beshoma fereshteha yek hafte zarf beshooram.qol midam. bejoone Many ras migam.rasti qabze abo telefonam oomade... pool nadarim...hehe. ye karish bokonid. felan bye. see u

 

 

 

 


 

 


» نظر
<      1   2